به گزارش مجله خبری نگار، سید نورالدین عافی، همان «نور الدین پسر ایران» است، جانباز ۷۰ درصدی که نام و یادش برای تمام ایرانیان آشنا بوده و همه او را با این عنوان میشناسند، او خاطرات خود از صحنههای مقدس هشت سال دفاع مقدس را به تحریر درآورده و یادگاری ناب از دوران جنگ تحمیلی برای ایرانیان به یادگار گذاشته است.
این جانباز سلحشور در سال ۱۳۴۳ در روستای خلجان استان آذربایجانشرقی به دنیا آمده و نزدیک ۱۶ سال داشت که در دهمین ماه سال ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شده بود؛ این جانباز غیور حدود ۸۰ ماه در جبهه حضور داشته و در این فاصله پنج تا ۶ بار زخمی شده است.
نورالدین عافی که از دهه ۹۰ اسم آشنایی برای اهالی کتاب و البته عموم مردم است و کتاب خاطراتش دست به دست میان مردم میچرخد و همه از آن همه جذابیت در نگاه و زندگی وی که البته نزدیک به هشتاد ماه آن در جبهههای حق علیه باطل سپری شد سخن میگویند. کتاب خاطرات نورالدین عافی البته در فصل سوم از سال ۹۰ منتشر شد و تا اسفندهمان سال نیز مخاطبان خود را پیدا کرد.
هنگامی همگان نام نورالدین عافی را از رادیو، تلویزیون و سایر رسانهها شنیدند و دیدند که دستخط رهبر معظم انقلاب بر آن منتشر شد و این باعث شد که کتاب نورالدین به سرعت در بین مردم جای پای خود را باز کند. همانطور که کتاب «دا» را همگان میشناسند.
سیدنورالدین عافی، با تمام شدن جنگ تحمیلی به تبریز بازگشت و با ۷۰ در صد جانبازی و برادر شهید در دانشگاه علوم پزشکی مشغول بکار شد تا بعد از چندین سال که بازنشسته شد.
آقا سید، مدتی است از کار اداری بازنشسته شده و از آنجا که کار و تلاش عادت اوست علیرغم بالا رفتن سن، هرگز بیکار ننشسته و در باغ پدری در خلجان به کار باغداری مشغول شده و بویژه در این موقع از سال ساعات زیادی از روز را به کار کشاورزی و باغداری میگذراند و جالب اینکه، آقا سید با همه زحمات و هزینههایی که متحمل میشود، تمام محصولات باِغ از قبیل انگور و آلوچه را در راه احسان پدر و مادرش بین همسایهها، رهگذران و بهویژه نیازمندان توزیع میکند و این کار را با این باور که بالاخره «نورالدین پسر ایران بودن هزینه دارد» با چه شوق و ذوقی از اوایل خرداد تا آخر تابستان با توزیع چند تن میوه حاصل از باغ ۵ هزار متر مربعی خود ادامه میدهد.